شب های دلتنگی
حالا دیگر چند وقتی است هیچ چیزی ناراحتم نمیکند... هی روزگار! چراغت روشن است ولی صدایت قطع و وصل میشود!
یــک لبخنـــدم را بسته بندی کرده ام
نظرات شما عزیزان:
برای روزی که اتفاقی تـــو را می بینم …
آنقدر تمـــــــــیز میخندم
...
که به خوشبختــــی ام حســــادت کنـــی …
و من در جیب هـــایــــم
دست های خالـــی ام را فریب دهـــم
که امن ترین جای دنیـــا را انتخاب کرده انــد …
Power By:
LoxBlog.Com |